برای شروع چه بخوانیم؟


دانشجویان و علاقه مندان به مولانا، بارها از من پرسیده اند برای آشنایی با مولانا و شروع به خوانش مولانا از کجا آغاز کنیم؟ جواب من بی شک، کتاب شرح مثنوی استاد کریم زمانی است.

شرح های مثنوی در طبقه بندی های گوناگونی قرار می گیرد. مخاطب برخی کتاب ها، افراد مبتدی است و دسته دیگر، به صورت تخصصی تر، مخاطبانی را روبروی خود می بیند که دانشی خاص تر را از آثار مولانا جستجو می کنند.

شهرت استاد کریم زمانی به پژوهش های او در ادبیات عرفانی و مولانا است. او تألیفات قابل توجه و درخوری در حوزه مولانا شناسی دارد. کتاب های شرح مثنوی معنوی، نی نامه، میناگر عشق و بر لب دریای مثنوی، شرح فیه مافیه و شرح غزلیات شمس از جمله این آثار هستند.

کتاب شرح مثنوی معنوی، بهترین کتاب استاد کریم زمانی شناخته می شود. این کتاب در هفت جلد، با زبانی ساده، روان و قابل درک، به تفسیر دفترهای مثنوی معنوی مولانا پرداخته است. شرح تمامی کلمه ها، اصطلاحات، عبارت های عرفانی و فلسفی، حدیث ها، اشاره ها، ضرب المثل ها، شخصیت ها و مکان ها و... تمامی در این کتاب شرح و توضیح داده شده اند. این کتاب هفت جلدی با حدود 8000 صفحه، توسط انتشارات اطلاعات در حدود پنجاه بار تجدید چاپ شده است. از روی این شرح متن اشعار مثنوی به زبان های چینی، ازبکی، آلمانی، روسی و بلغاری ترجمه شده است.

نکته قابل تأمل در این توصیه این است که، صدالبته شرح های بسیاری توسط استادان بزرگ ادب فارسی نظیر استاد بدیع الزمان فروزانفر، استاد جعفر شهیدی، استاد جلال الدین همایی، استاد محمد تقی جعفری و ...

وجود دارد؛ و چه بسا از نظر جایگاه علمی مرتبه بالاتری داشته باشند، ولی روی سخن من با عزیزانی است که برای شروع کار به دنبال اثری قابل فهم تر و ساده تر هستند.


نمونه توضیحات ابیاتی از نی نامه مولانا در شرح مثنوی استاد کریم زمانی


هرکسی دور ماند از اصل خویش        بازجوید روزگار وصل خویش

شرح:

هرکس که از اصل و مبدأ خود دور افتاده باشد، سرانجام به تکاپو می افتد و روزگار وصال خود را می جوید تا بدان نائل شود.{این بیت سیر کمالی موجودات بخصوص انسان را بیان داشته است. مولانا در یکی از آثار منثور خود گوید:...عجب صعب و دشوار و غریب آن باشد که قطره تنها مانده در بیابان، کوهساری یا دهان غاری یا در بیابان بی زنهاری از آرزوی دریا که معدن آن قطره است. آن قطرۀ بی دست و پا تنها مانده بی پا و پاافزار، بی دست و دست افزار از شوق دریا یار بی مدد سیل و یار غلطان شود و بیابان را می بُرد به قدم شوق سوی دریا می دواند بر مرکب ذوق.

رجوع به مبدأ دو نوع است: یکی رجوع اختیاری و دیگری رجوع اجباری. رجوع اختیاری آن است که سالک با ارشاد انسان کامل، طریق تصفیه را پیماید و به تهذیب نفس رسد. و حقیقت را شهود کند. ولی رجوع اجباری فقط با مرگ و فنای کالبد عنصری تحقق یابد.}


من به هر جمعیتی نالان شدم         جفت بدحالان و خوشحالان شدم

شرح:

من برای اینکه همدم و همرازی پیدا کنم و درد فراق را با او در میان بگذارم در میان هر جمعیّتی حاضر شدم و ناله ها کردم. هم با آنان که حالی نازل دارند حشر و نشر کردم و هم با آنان که حالی عالی دارند. {بد حال به معنی بیمار و تبه روز و غمگین است. و مجازاً به کسی اطلاق شود که حالات قلبی اش نازل باشد. اما خوش حال به معنی شادمان و نیک بخت است. و مجازاً به کسی گفته می شود که حالات قلبی اش عالی و شکوهمند باشد. اکبرآبادی گوید: مراد از «جمعیت»، مجلس است. مستمعان دو قسم اند: خوش حال و بدحال.

«خوش حال» آن کسی است که با استماع نغمه، درِ معرفت و حضور به روی او گشوده گردد. و «بدحال» کسی است که فسق و فجور در باطنش پیدا شود و یا محبت مال و جاه در طبیعت او هویدا گردد. حکیم سبزواری معتقد است که چون انسان کامل مظهر جمیع اسماء و صفات الهی است و صفت قهر و لطف را توأمان دارد، پس با همگان اعم از صالح و طالح معاشرت کند.}(جلد اول، شرح نی نامه)